آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 85
بازدید هفته : 94
بازدید ماه : 215
بازدید کل : 95811
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه گوئی خواب دیدم
خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است
خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
بر صخره از سیب زنخ بر میتوان دید
خورشید را بر نیزه كمتر میتوان دید
در جام من می پیش تر كن ساقی امشب
با من مدارا بیشتر كن ساقی امشب
بر آبخورد آخر مقدَّم تشنگانند
می ده حریفانم صبوری میتوانند
این تازه رویان كهنه رندان زمینند
با ناشكیبایان صبوری را قرینند
من صحبت شب تا سحوری كی توانم
من زخم دارم من صبوری كی توانم
تسكین ظلمت شهر كوران را مبارك
ساقی سلامت این صبوران را مبارك
من زخمهای كهنه دارم بی شكیبم
من گرچه اینجا آشیان دارم غریبم
من با صبوری كینه دیرینه دارم
من زخم داغ آدم اندر سینه دارم
من زخمدار تیغ قابیلم برادر
میراثخوار رنج هابیلم برادر
یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه
یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه
از نیل با موسی بیابانگرد بودم
بر دار با عیسی شریك درد بودم
من با محمد از یتیمی عهد كردم
با عاشقی میثاق خون در مهد كردم
بر ثور شب با عنكبوتان میتنیدم
در چاه كوفه وای حیدر میشنیدم
بر ریگ صحرا با اباذر پویه كردم
عمار وَش چون ابر و دریا مویه كردم
تاوان مستی همچو اشتر باز راندم
با میثم از معراج دار آواز خواندم
من تلخی صبر خدا در جام دارم
صفرای رنج مجتبی در كام دارم
من زخم خوردم صبر كردم دیر كردم
من با حسین از كربلا شبگیر كردم
آن روز در جام شفق مل كرد خورشید
بر خشك چوب نیزهها گل كرد خورشید
فریادهای خسته سر بر اوج میزد
وادی به وادی خون پاكان موج میزد
بی درد مردم ما خدا، بی درد مردم
نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم
از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع كردند
دست علمدار خدا را قطع كردند
نوباوهگان مصطفی را سربریدند
مرغان بستان خدا را سربریدند
دربر گریز باغ زهرا برگ كردیم
زنجیر خائیدیم و صبر مرگ كردیم
چون بیوهگان ننگ سلامت ماند برما
تاوان این خون تا قیامت ماند برما
روزی كه در جام شفق مل كرد خورشید
بر خشك چوب نیزهها گل كرد خورشید